تولد: 13 آوریل 1906، فاکس راک از شهرهای اطراف دوبلین
مهاجرت به پاریس در سال 1937، معاشرت با جیمز جویس و ژان پل سارتر
اقامت در فرانسه در جریان جنگ جهانی دوم و مبارزه با فاشیسم
مشهورترین نمایشنامه: در انتظار گودو، نخستین اجرا در جهان: لندن 1953
مشهورترین رمان ها: سه گانه مالوی و مالون می میرد
نمایشنامه های دیگر: روزهای خوش، پایان بازی، آخرین نوار کراپ
1969برنده جایزه نوبل ادبی شد
22دسامبر 1989 در پاریس درگذشت
جمله مشهور: دوباره سعی کن، دوباره بباز، اما این بار بهتر بباز
سیزدهم آوریل 2006 صدمین سالگرد تولد ساموئل بکت نویسنده و نمایشنامه نویس ایرلندی بود که به همین مناسبت در دوبلین، پایتخت ایرلند و لندن، پایتخت انگلستان جشنواره ای با عنوان "سده بکت" برگزار شده .
این رخداد فرهنگی - هنری که از روز 19 مارس سال جاری آغاز شده با اجرای آثار نمایشی بکت، نمایش فیلمهایی که بر اساس آثار او ساخته شده اند، نمایشگاه عکس، کنفرانس ها و سمینارهای مختلف درباره آثار بکت همراه است و تا نهم ماه مه ادامه خواهد داشت.
بکت در ۱۳ آوریل ۱۹۰۶میلادی در دوبلین به دنیا آمد و در 22 دسامبر 1989 در پاریس درگذشت. او در سال 1969 به جایزه نوبل ادبی دست یافت.
تولد بکت در سال 1906 (1285خورشیدی) مصادف است با آغاز انقلاب مشروطیت در ایران که همزمان می شود با آشنایی کم و بیش ایرانیان با عصر جدید و ورود تئاتر به شکل اروپایی و قاب صحنه ای به ایران.
گفتگو با رضا براهنی نویسنده و منتقد هنری در گزارشی از پدرام فرزاد
در آستانه قرن بیستم زمانی که بازار نمایشنامه های قرون گذشته اروپا مانند مولیر و شکسپیر و... در ایران گرم بود و اقتباس از نمایش های کمدی به ویژه آثار مولیر کمدی نویس فرانسوی در ایران رواج داشت، نمایشنامه نویسانی مانند آنتون چخوف و هنریک ایبسن زمینه هایی را در نمایش خود ایجاد کرده بودند که در چند دهه پس از آنها در آثار نمایشنامه نویسانی مانند بکت به طور مشخص شکل گرفت.
درآثار نمایشی بلند چخوف، رویدادها خارج از اراده شخصیت ها روند خود را طی می کند در حالیکه شخصیت ها برای تفسیر آن دچار عدم تفاهم بیانی هستند. در نمایش "دشمن مردم" اثر هنریک ایبسن شخصیت ها ناگزیر به انتخاب هستند که در هر شکل آنها را دچار بحران می کند.
بکت از نمایشنامه نویسانی است که در دنیا آنها را متعلق به تئاتر ابسورد (absurd) می دانند. این تئاتر در ایران در بدو ورود به نام "تئاتر پوچی" نامیده شد.
اما کلمه پوچی اصطلاحی است که بسیاری معتقدند گویای این نوع از تئاتر نیست، در عوض "معنا باختگی" معادل بهتری است. چون این زبان ناقص انسان است که بیشتر از اینکه کمک به تفاهم کند، به سوتفاهم دامن می زند.
در مقابل کلمه Absurd در فرهنگهای دو زبانه ایرانی - انگلیسی علاوه بر پوچ، کلماتی چون مضحک، یاوه، نامعقول و( درعلم منطق) باطل و محال هم آمده است.
مهمترین و اولین اثر نمایشی بکت، نمایشنامه " در انتظار گودو" است. این نمایشنامه در سال ۱۹۵۳ میلادی به رشته تحریر آمد، ۸ سال پس از جنگ جهانی دوم که در آن بکت عضو نهضت مقاومت برای مبارزه با فاشیسم بود.
بکت در دوران کودکی و نوجوانی خود تجربه جنگ جهانی اول را نیز داشت. بکت پس از از پایان جنگ اول مدارج علمی خود را تا رسیدن به کرسی استادی زبان فرانسه و انگلیسی طی کرد.
ایران در جریان دو جنگ - نه مانند بکت در مرکز آن - بلکه در حاشیه به تغییرات ساختاری و اجتماعی خود ادامه می دهد.
اگرچه بکت و آلبرکامو و ژان پل سارتر و... نمایشنامه نویسانی که عضو نهضت مقاومت بودند و پس از شکست نازیسم و فاشیسم دچار تحولات بینشی می شوند، ولی در جریان تئاتری و روشنفکری ایران شور آرمان خواهی خود نمایی می کند. "در انتظار گودو" در سالی نوشته می شود که در ایران کودتای ۲۸ مرداد علیه دولت دکتر مصدق اتفاق افتاد.
نمایش "در انتظار گودو" ۱۴ سال پس از نگارش با ترجمه سیروس طاهباز در سال ۱۳۴۶ خورشیدی درمجله خوشه به چاپ رسید. این نمایشنامه در سال ۱۳۴۷ با کارگردانی داوود رشیدی در انجمن ایران و آمریکا برای اولین بار در ایران به صحنه رفت.
لازم به ذکر است پیشتر این نمایشنامه توسط شاهین سرکیسیان ترجمه و اجرا شده بود، اما تا سال 1346 خورشیدی به طور رسمی چاپ و منتشر نشد.
آخرین اجرای نمایشی " در انتظار گودو" در پیش از انقلاب در سال ۱۳۵۵ به کارگردانی عبدالحسین فهیم استاد کارگردانی دانشکده هنرهای دراماتیک با ترجمه خود او در تالار نمایش دانشکده به مدت یکماه بر روی صحنه بود. در این نمایش بازیگرانی مانند داود دانشور، بهروز بقایی، احمد سپاسدار و حمید مظفری حضور داشتند.
همچنین رضا قاسمی نیز در سال ۱۳۴۹ دو نمایش "کسوف" و " آمد و رفت" را در دانشکده هنرهای دراماتیک به صحنه برده است.
از جلال آل احمد، رضا براهنی و اسلام کاظمیه در نشریه آرش شماره ۳ سال ۱۳۴۷ سه یادداشت تحت عنوان "درباره چشم به راه گودو" چاپ شده است.
ایرج زهری نیز در مجله نگین شماره ۳۶ در اردیبهشت سال ۱۳۴۷نقدی باب " در انتظار گودو" دارد و مسعود بهنود هم در شماره ۹ سال ۱۳۴۷ مقاله ای با عنوان"چشم به راه گودو" نوشته است.
از اجراهای آثار بکت در پس از انقلاب می توان به نمایش" آخربازی" به کارگردانی پروانه مژده در اواخر دهه 1360 ، " در انتظار گودو" به کارگردانی وحید رهبانی ( گروه تئاتر نقشینه) در سال ۱۳۷۷و اجاری دیگری به کارگردانی علی اکبرعلیزاد ( گروه لیو) در سال۱۳۸۳ در تالار مولوی اشاره کرد.
در جشنواره ۲۲ تئاتر بین المللی فجر در تالار هنر گروهی از هلند و در جشنواره ۲۳ همزمان سه کارگردان ایرانی ( علی اکبر علیزاد، همایون غنی زاده و فرهاد فزونی) و در جشنواره ۲۴ گروهی از اسلوونی نمایش " در انتظار گودو" را اجرا کردند.
از آثار منتشر شده در خصوص ساموئل بکت مطالبی وجود دارد که می توان به اثار زیر اشاره کرد:
نشریه شماره ۶ سمرقند ویژه ساموئل بکت-" تئاتر عبث نما" نوشته فرهاد ناظر زاده کرمانی
" درانتظار گودو" ترجمه علی اکبر علیزاد، نشر ماکان چاپ سال ۱۳۸۱
" در انتظار گودو" و " آخربازی" نشر ققنوس ، چاپ۱۳۸۱ ترجمه بهروز حاجی محمدی
" بکت و تئاتر معنا باختگی" نوشته جیمزرابرتس ، مترجم حسین پاینده انتشارات نمایش سال
۱۳۷۷
و " گفتگوهایی با ساموئل بکت، اوژن یونسکو و ژان لوئی بارو" توسط احمد کامیابی مسک، انتشارات نمایش سال ۱۳۸۱
اجرای نمایش " در انتظار گودو" در ایران بیش از دیگر آثار بکت بوده و بیش از همه درباره آن مطلب نشر یافته است و معمولاً در اجراهای دانشجویان تقریبا هرساله جایی را به خود اختصاص می دهد.
در پایان با توجه به بخشی از مصاحبه ساموئل بکت با احمد کامیابی مسک که در سال 1993 در فرانسه چاپ شد، نظر بکت در باره انتظار آشکارتر بیان می شود.
احمد کامیابی مسک: آیا شما چشم به راه کسی یا چیزی بوده اید؟
بکت: " نه". ( در خود فرو رفت و گفت) نمی دانم. ( سپس قهوه اش را نوشید و اضافه کرد) برایتان یک شاهد مثال می آورم: به هنگام شب انسان منتظر طلوع آفتاب است، و در طول روزمنتظر شب، برای خواب دیدن. این دور تسلسل باطلی است، بدون پایان.
در ترجمه انگلیسی نمایشنامه چشم به راه گودو نوشته اید" انتظار برای انتظار" آیا می خواسته اید بگوئید که انتظار مقدس است. حتی وقتی که انتظار برای انتظار باشد؟ چرا که انتظار حاصل تفکر و رد موقعیت حاضر است.
بکت: (بکت در ابتدا به یاد نمی آوردکه چنین چیزی نوشته باشد. ولی بعد از اندکی درنگ و تامل تایید کرد و گفت که) در واقع انتظار برای انتظار مقدس است.
گروه نمایش دارابگرد پرشین بلاگ به روز شد
اگر موقع ادرار کردن (به هردلیلی!) با صحنۀ زیر مواجه شدید، به هیچ وجه دهانتان را باز و چشمانتان را گرد نکنید!!!
اینجا ا.ی.ر.ا.ن است!!!
پ.ن.:
1- این چی بود!
2- عیب نداره، اینم رو بقیه!!
3- و همه چیز آرام خواهد شد؟!!!
سینما و تئاتر پرشین بلاگ به روز شد
زمانی که عزم خود را جزم کردم تا گذر نامه بگیرم با خودم عهد بستم که سفر اولم از کشورهای زیارتی شروع کنم بعد یه سری موقعیت هایی پیش اومد که نشد سفر اولم از کشورهای زیارتی شروع کنم حالا بگذریم که کشورهای عراق و ... چه شکلی بودند و چه فرهنگی داشتند آخه مال سالهای قبله اما این سفر آخرم که تصمیم گرفتم برم از نزدیک در خانه خدا رو بزنم و به خاطر نعمت هایی که داده ازش تشکر کنم یه چیزهایی دیدم که حالم از ایرانی بودن و زائر خانه خدا بودن و علی الخصوص از هر چی حاجی شیعه این شکلیه بهم خورد بعد شب در تنهایی خودم خلوت کردم و نشستم یه سری دسیسه هایی رو پیاده کردم تا از این بد بختی نجات پیدا کنیم ابتدا نیاز به تحقیق و پژوهش داشتم وقتی که تحقیقات میدانی رو شروع کردم ابتدا سراغ عربهای عربستان رفتم و ازشون پرسیدم چرا اینجا تو کشور شما صندوق صدقات پیدا نمیشه تا صدقه بدیم؟ آخه میگن صدقه ۷۰ نوع بلا را رفع میکنه، چرا یه گدا پیدا نمی شه، تا انفاق کنیم، چرا حرم حضرت محمد ضریح نداره تا نذورات بدیم اصلا چرا.... و هزاران سئوال کوفت و زهر ماری که مثل خوره داشت ذهنم رو آزار میداد. آخه کشور ما هم از این اشخاص بزرگوار کم نداره اما اقتصادمون به شدت ضعیفه و هزاران جوان بیکار هزاران جوان معتاد و هزاران جوان عاشق که شبانه آرزوهاشون به گور میبرند و هزاران فقیر و گرسنه و... داریم. نفت و گاز داریم معدنهای زیادی داریم اما بازم هشتمون گروه نه مونه ( تو رو خدا ببخشید ) مرتیکه عرب پوز خندی زد که تا مغز استخوانم سوخت و حرفی برای گفتن نداشتم. گفت که ما احتیاج به نفت و گاز نداریم آخه روزانه ۳۰ لیتر مجانی میزنیم و اگه بنزین کم بیاریم هر ۲ لیتر تقریبا ۴ ریال عربستان و ۱۲۰ تومان ما ایرانی ها و هر شهروند عرب هم ماهیانه ۱ میلیون تومان خودمون حقوق میگرفت راست و دروغش گردن خودشون گفتم آخه اقتصادتون از کجا تامین میشه دستمو گرفت و من و سوار کمری خودش کرد و رفتیم فروشگاهایی که ایرانی ها قبضه کرده بودند وقتی که چشمم خورد به هموطنانم اشکم جاری شد که خروار خروار جنس بنجل چینی رو با قیمت چند برابر دارن میخرن و سوار ونهایی که بیرون فروشگاه بود میکردند تا سوغاتی ببرن که نگن حاجی شون دست خالی از مکه برگشته رفتیم داخل فروشگاه و از حاجی هایی که برای زیارت نه بلکه برای تجارت اومدن سئوال کردم که چقدر جنس خریدید اکثرا در جواب گفتند که بالای ۲ میلیون گفتم که چقدر پول با خودتون واسه خرید آوردید اکثرا در جواب گفتن که از ۴ میلیون به بالا دیگه داشت حالم بد میشد از مرد عرب خداحافظی کردم و پیاده به سمت هتل حرکت کردم و با خودم فکر کردم که چرا ما ایرانیها در عرض ۱۵ روز اینهمه ارز وارد عربستان میکنیم برای خرید جنسهای بنجل چینی که حتی .... هم به تن نمی کنه ؟چرا همین پولها تو کشور خودمون صرف نمیشه؟ چرا همه اش آدمهای کم سواد یا پیرزن و پیرمرد زائر خانه خدا میشن ؟ راستی حساب کردید که سالانه چند هزار نفر زائر ایرانی داریم و چقدر ارز از مملکت خارج میشه؟ برادر و خواهر عزیز به خداوندی خدا، خدا تو قلب آدمهاست در کنار ما پس همینجا عبادتش کن و ازش سپاس گذاری کن و پولت رو خرج هموطن نیازمندت کن که تن فروشی نکنه، واسه لقمه ای نان دستش رو جلوی دیگران دراز نکنه، معتادانی که به مریضی اعتیاد گرفتار شدند از منجلاب نجات بده، باعث و بانی کار خیر باش تا جوانان عاشق زندگی راحتی داشته باشند، ریشه بیکاری رو ریشه کن کن، نگذار هموطنت برای سیر کردن شکم خانواده خود کلیه اش رو بفروشه خدایا در آخر یه خواهش دارم اگه میشه یه پیامبر بفرست که تو کشور ما یه خونه برپا کنه و بگه از این به بعد این خانه خداست و حرمش مث حرم حضرت محمد کن تا زوارهای زیادی بیان و اقتصاد مملکتمون یه خورده بهتر بشه تا این همه فقر و فحشا نداشته باشیم. ای کاش ما هم کعبه ای از جنس محمد داشتیم