و جمله آرامشبخش دیگر
«تا وقتی صدای اذان از گلدستهها میاد، ناامیدی گناه کبیره است ... »
نوشته شده توسط ساره گودرزي در پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۲
|
اینروزها این جمله آرامم میکند، رامم میکند؛
وقتی زیر سایه خداوندگارت مینشینی، دیگر آفتاب روزگار سیاهت نمیکند ....
نوشته شده توسط ساره گودرزي در سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۲
|
فروپاشیده روی دیوار
جسمی تو خالی
بدون امید
داشتهها پا به پای نداشتهها
ریسمان گذشته بر گردن
و گیسوانی بیتاب در باد
در مواجهه با بغض فروخورده
با زخمی بر صورت
و بدنی پر از بیهودگی
زنی سرشار از حسرتهای رنگین...
نوشته شده توسط ساره گودرزي در شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
|
گاهی دلم برای خودم تنگ میشودبرای هیجانهایم
دوستداشتنیهایم
آرزوهایم
غبار حسرت روی خودم و دلم
آه که اینروزها چه بیشمار دلتنگ میشوم ...
ساره ـ بهمن 92
نوشته شده توسط ساره گودرزي در چهارشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۲
|
حسهایم که به هم میریزندردی دودی از من به جا میماند
رد را بگیر...
دود سوخته شدن دلم است ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ خاتون هشت ساله شد ....
ـ آرشیو وبلاگم پریده به لطف بلاگفا ...
ـ گاهی پشیمانی هم فایدهای ندارد، دست روزهای گذشته بعضی وقتها یقهات را محکم میچسبد ...
نوشته شده توسط ساره گودرزي در شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۲
|
مدتهاست منتظرم
پشت میزی چوبی
با فنجانی که دیگر گرم نیست
و دستهایی سرد سرد ...
نوشته شده توسط ساره گودرزي در چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۲
|
اگر اهل خبر باشید، حتما در یکی دو روز گذشته درباره مرگ دلخراش یک راس آهو خبرها را شنیدهاید، آهویی که با تعقیب و گریز ناجوانمردانه یک شکارچی آنقدر دویده است که ریههایش پر خون شده و طحالش پاره شده است. خبر آنقدر تلخ، سیاه و اسفانگیز بود که شاید یک دقیقه با چشمهایی پر از اشک به مانیتور خیره شده بودم. نمیتوانستم تصور کنم که یک انسان با کوهی عاطفه و احساس، چنین رفتار موحشی را با یک آهوی بیآزار داشته باشد. آنهم به چه بهایی ...
با اینکه تصویر این آهو را ندیدهام و نمیخواهم که ببینم اما تصویر دویدنهای این حیوان آرام و زیبا در میان درختان و در پایان نفسنفسزدنها و خستگیهایش و ایستادنش برابر چرخهای موتور شکارچی انساننما هر لحظه برابر چشمهایم رژه میرود ...
نمیدانم امشب چگونه خواهم خوابید، یا آن شکارچی چگونه خواهد خوابید... فقط بیایید کمی با حیوانها مهربانتر باشیم. با همه حیوانات بیآزاری که در اطراف ما زندگی میکنند و نیازمند کمک هستند...
لینک خبر در
اینجا
نوشته شده توسط ساره گودرزي در دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۲
|
آدمکی تنها
در بیابانی وسیع
با آفتابی داغ
و ریگهایی گداخته
لاشخورها به طمع
بر روی تپهها
آدمکی تنها شده
بیامید
بیروزن
در جستجوی هوا
با تلاشی نافرجام...
نوشته شده توسط ساره گودرزي در پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲
|
و حیف که امسال هم لایق زیارت تو نبودم ...
آخ که این روزها دلم پر میکشد برای گنبد طلایی
و صحن نورانیت آقا ...
آقا!
نیمنگاهی، گوشه چشمی ...
نوشته شده توسط ساره گودرزي در شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۲
|
پشت در خانه
به انتظار ایستادهای
از امشب
میخواهی روزهایم را سرد
و شبهایم را مهتابی کنی
زمستان منی
فصل روشن خاطراتم
با برفهایی از جنس نور
و دلی گرم به عشق
خوش آمدی زمستانم ...
نوشته شده توسط ساره گودرزي در شنبه ۷ دی ۱۳۹۲
|